یارب نظری کن براین دشت غمگسار
دشتی است کهن رنجور گشته از روزگار
کشیده اندشیرۀ جانش بسختی میکشد نفس
یاریش کن نفسی تازه کند محبوبِ ماندگار
رمقی در ان نمانده و محصوره در جهان
کُبارمیهنی ست عزیزالهی همیشه بر قرار
بلایی ناخوانده مهمانش بی سروصدا
وسیله ی مهمانیِ کافی ندارد ازاین قرار
مهمان سمج پاچگیرهمراه میرودبهرمکان
افسوس مهیا نبودبگیردجلوسرکش روزگار
این قاتل مردمان یک ویروس وکرونا بود
اما بدتراست ازآن همه سلاح های مرگبار
یارب مددی کن مردم درمانده گرفتاره بلا
شما توانی مهار کنی چنین وحشی نابکار
میگذرد این بلا توکلت از دست نده نازنین
خط مقدم نظرپزشک پرستارعسگری پایکار
تاریخ 24/12/98
علی عسگری صادق آبادی
پاینده وبرقرارباشی ای وطن