خداوندا دلم  خون  است پُر درد

که این باران با میهن  چهاکرد

غم شیراز نتوان  کرد فراموش

فغان و نالها را مانده در گوش

لباس عید و  شادی  بود  برتن

دمی دیگر وطن   گردید  مدفن

بود جانسوزآن غم . بی مدیری

چرا تدبیر نشد از این  اسیری

زیکدم برفنا  رفت شادیِ شهر

زمین و آسمان با  او چرا قهر

مصیبت بروطن افزون تلمبار

مهیب سیل خروشان راپدیدار

گلستان درنوردید با  خراسان

بتاخت برپایتخت  کُشتی آسان

تن گیلانیان زخم کرد مجروح

زاین طغیان خسارت را انبوه

شبیخون بام  ایران  زد بارش

چنان بارید که مسؤولان چالش

شکست سَد ها گفتند برمعیشت

گرفتند پول خندیدن به ریشت

بویراحمد  ملایر هم جفا  کرد

خساراتی فزون برمردمان زد

دیار ابن  سینا  کرد  هجومی

فروریخت است بناهای قدیمی

اگر  تدبیر قبلا  بود  در  کار

هویت این چنین کی میشد آوار

به ایلام  و به کرمانشاه  ببارید

چنانکه سیل مراتع  در نوردید

خسارت زد زمین وباغ واملاک

تمامِ داشتهِ کاشتهِ رفت زیر خاک

ز خوزستان هجوم مانند  صدام

ببارید بیکران درروز و درشام

دوسَد غول پیکرگشته  است  پُر

چنانشد می بُوَند سرریز آبخور

بزیر اب رفت دشت و کشتزار

ستم بر مردمان  گردید  بسیار

لرستان  حمله ور مانندِ  تاتار

که  سیلابی  عظیم  آمد  پدیدار

بشد دریا واملاک غرق درآب

فغان و نالها جان در تب وتاب

فروریخت منزل و مآوا خیابان

شبِ تاریک و مردم  دربیابان

تمام  ارتباطات   قطع   گردید

کمند سیل و سرماگشته  تشدید

دل سنگ هم بودگریان ازین غم

خسارت بر وطن بسیارسرجم

خداوندا برس فریاد زاین رنج

وطن گردید تهی اما بُدش گنج

بشورید سیل بربیست چهاراستان

بمانند   سارقان  عهد    باستان

زهر روستا و شهر دیوارکوتا

چپاول کرد دراگون سیل هویدا

تبهه برخاک کرد مانند اشراف

که خوردن از زمین تاقلۀ  قاف

نکرد شرم  بیحیا این سیلِ قاتل

بدون حکم قاضی رفت تومنزل

نه درب کوبید نه حکمش بود پیدا

چماقی داشت  رضاخانی هویدا

مثالی رفت  شکارچی برلب آب

به عشق صید ماهی درتب وتاب

محیا  کرد قلاب  پرت ز دریا

تکان میخورد گهی قلاب  پیدا

بفکر خوردن ماهی  بُدش زار

نهنگی را مخوف   امد  پدیدار

گرفت قلاب آنرا بادخودش برد

شکارچی طمه گردید نهنگ خورد

خسارتها ازاین سیل هست بسیار

ولی سودش فزون دوستانِ هوشیار

وطن خشکیده بودغمباردرودشت

شده سیراب تالاب  سد و گلدشت

به این و آن  نتازید کیست مقصر

هدف  شادابی  میهن  یقین  خیر

بیا همت   کنیم  از جان و ازدل

عزیزِ هموطن  در مانده  درگِل

چپ وراست میبود مردود  دیگر

دو دستت  با دو پا واحد یه پیکر

درودِ  عسگری   بر ملت   ناز

که این فصل جدید را یکسرآغاز

تاریخ16/1/1397

علی عسگری صادق ابادی

 پاینده باد جمهوری اسلامی ایران


طلوع خورشید سیل ,غم ,وطن ,زد ,خسارت ,زمین ,که این ,فغان و ,و نالها ,حکم قاضی ,سیلِ قاتلمنبع

خطاکردم

ساربان 98

رمضان 98

بمناسبت روز معلم 98

مشکلات امروز کشور

بمناسبت میلاد حضرت مهدی سال 98

بمناسبت سیل ویرانگر 98

مشخصات

آخرین جستجو ها

قیمت خرید لوازم یدکی دامپتراک HD465 سمینار و همایش ها رویال کلشر بهترین سایت فیلم پلاس بلاگ و روزمره ها هر چی که بخوای قلب شکسته فرهنگی سرزمین تلفن ویپ