شب چله گذشت دلبر نیامد
شب شادی بدش آخر سر آمد
به عشق یار بودیم مهمان یلدا
چرا مهتاب شب هامون نیامد
گذشت پاییز آمد این زمستان
هوا ابری چرا بارون نیامد
چکید خون ازرخ سروخرامان
کسی حق گو صدایش برنیامد
دراین گار گل و بلبل برابر
چگونه تیرغیب صاف برسرآمد
بگرید خون چشم مادر زار
که فرزند رفت خیابان ونیامد
تاریخ 5/10/1398
علی عسگری صادق ابادی